محل تبلیغات شما

آتشی برنگ آسمان



آدم گاهى دلش از هیچی میگیره و نگاهش اشکی میشه

نَـ  اینکه افسرده باشه

نَـ 

فقط احساس میکنه هرچى هم باکیفیت و اروم زندگی کنه ، چون جای بدی زندگی میکنه همش بِـ عقب برمیگرده و امید بِـ آینده ای روشن صفره

از دست خودم عصبی ام

چرا دو تا فرشته رو بدنیا اوردم اونم تو این کشور؟ وقتی فک میکنم رنج ها و محرومیت هایى رو کِـ من کشیدم ، قراره اونا هم بچشن.لعنت بِـ . این بغض چیه هر دفعه با یاداوری غم کشورم میشینه تو گلوم و ورم میکنه؟

چرا نمیپذیرم کِـ ته زندگی ما، همین کشور و همین قانونه!

چرا دلم اروم نمیشه و سرم به زندگی اروم و دوستداشتنى خودم گرم نمیشه ؟

چرا راضى نمیشم برای همیشه برم و فراموش کنم این کشور مظلوم رو؟ 

هییییییى روزگار.


خدا شاهده هیچی نشده

هیچکی هیچی بهم نگفته

حالم خوبه اما دلم میخاد الان تو ی صندلی نشسته بودم و بِـ اسمون زل میزدم و بِـ هیچی فکر نمیکردم

گاهی زندگی انقد عادی و یکنواخت میگذره و تو انقد منفعل و ساکنی کِـ حالت تهوّع میگیری.

هیجان نقطه گمشده این روزهای منه!


تمام درد های یکماه اخیر. و روی زمین گذاشت و به اسمون رفت.

از اونهایی کِـ تو قصه ها تعریفش میکنن،نبود

تاحالا قصه ای بهم نگفته بود

خیللللی دوستمون نداشت(نوه های دختری رو دوس داشت)

هیچ وقت سرم و رو پاهاش نذاشت  و لالایی نخوند

یکبار منو حموم کرد و اون یکبار چنان کیسه ای کشید که تموم تنم زخم شد و بعدها کِـ میدیدم داره میره حموم خودم رو هفت سوراخ قائم میکردم تا منو نبره!

این اوضاع نوه ای بود کِـ میگفتن بین نوه های پسری از همه بیشتر دوسش داره! 


ولی من دوسش داشتم،روزهای زیادی باهم زندگی کردیم

دو روز پیش بود کـِ  دست های ناتوانش رو دستم گرفت و برای اخرین بار پرسیدم خوبی؟!


خدا بیامرزدت.


گاهی وقتا کِـ با خودم خلوت میکنم ،میگم اگه با عشق جان ازدواج نمیکردم سرنوشتم بِـ کجا گره میخورد؟

من ادم سازگار هستم،یعنی فک کنم با هر فردی کِـ ازدواج میکردم باهاش میساختم ولی ی چیزهایی حتمن اذیتم میکرد کِـ یکی ش نبود عشق بود! حالا شاید هم بعدن عاشقش میشدم .

نمیدونم

ولی مطمئنم اگه با عشق ازدواج نمیکردم الان از نظر وابستگى رها بودم

اینقد دلم در گرو همسر نبود

اینقد از کم دیدنش ناراحت نمیشدم

اینقد حساس نمیشدم


دلم گاهی ی روز بی خیال میخاد ولی از روزی کِـ با همسر جان ازدواج کردم روز بی خیال خیلی کم داشتیم حتی موقعی کِـ مسافرت بودیم خارج از کشور باز همسر داشت کارهاش رو چک میکرد

گاهی دلم میخاد کارمندی باشه که صبح بره و غروب بیاد ولی میدونم نه خودش اینکار رو میکنه نه من دیگه قانع میشم

دلم گاهی واسه اونایی کِـ پارتنرشون اکثرن دم دستشونه، حسودی ش میشه


من جوجه اولی رو اکثرن در نبود باباش،بزرگ کردم ولی این روند تو جوجه دومی بهتر شد و حداقل تو تهران حضور داشت ولی بازم احساس میکنم دارم تنهایی بزرگشون میکنم البته از نظر مالی و عاطفی خیلللللی بهشون میرسه ولی کلن مدت حضورش تو خونه کمه


بهش قول دادم تا چند ساله دیگه بهش غُر نزنم 

دارم تلاش میکنم چیزی نگم  اما سخته.

دارم أطرافم کسایی رو کِـ میگن بهترررر نباشه پول بده تمومه برو عشق و حال

ولی من ادم عشق و حال نیستم بدون همسرم بلد نیستم عشق و حال کنم.

این ها دردله ها حالم خوبه

.


میگه : واااااا مگه تو هم روزه میگیری؟!

میگم : چرا نگیرم؟ درسته ى سرى مشکلات خونى دارم ولى میتونم، مشکلى جدى پیش نمیاد واسم.

میگه : نه! از اون لحاظ نمیگم! آخه میدونى بهت  نمیاد روزه بگیرى!!! حجابتم کِـ درست و حسابى نیس!!!

خدایاااااااا 

خداى رحمانِ من! الان بهم بگو چِـ جوابى بهش بدم من؟!

بجاى تو ، نشسته و من رو خط زده!

خدایااااا خدایاااا

.


مالک محترم خودرو شماره . به دلیل عدم مراجعه در مهلت تعیین شده در چارچوب جرم کشف حجاب در خودرو شما برای آخرین بار هشدار داده می شود حداکثر ظرف مدت 7 روز به پلیس امنیت اخلاقی محل ست یا کلانتری های تهران بزرگ مراجعه نمایید. 


یا بِسْم الله!

این چى میگه؟؟؟!!!!!

پلیس امنیت اخلاقى؟؟؟!!!

أصلا قبلن تذکر نداده بودن کِـ الان رسیده بِـ هشدار و تهدید!!!

حالا چیکار میکنن؟ 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها