محل تبلیغات شما

گاهی وقتا کِـ با خودم خلوت میکنم ،میگم اگه با عشق جان ازدواج نمیکردم سرنوشتم بِـ کجا گره میخورد؟

من ادم سازگار هستم،یعنی فک کنم با هر فردی کِـ ازدواج میکردم باهاش میساختم ولی ی چیزهایی حتمن اذیتم میکرد کِـ یکی ش نبود عشق بود! حالا شاید هم بعدن عاشقش میشدم .

نمیدونم

ولی مطمئنم اگه با عشق ازدواج نمیکردم الان از نظر وابستگى رها بودم

اینقد دلم در گرو همسر نبود

اینقد از کم دیدنش ناراحت نمیشدم

اینقد حساس نمیشدم


دلم گاهی ی روز بی خیال میخاد ولی از روزی کِـ با همسر جان ازدواج کردم روز بی خیال خیلی کم داشتیم حتی موقعی کِـ مسافرت بودیم خارج از کشور باز همسر داشت کارهاش رو چک میکرد

گاهی دلم میخاد کارمندی باشه که صبح بره و غروب بیاد ولی میدونم نه خودش اینکار رو میکنه نه من دیگه قانع میشم

دلم گاهی واسه اونایی کِـ پارتنرشون اکثرن دم دستشونه، حسودی ش میشه


من جوجه اولی رو اکثرن در نبود باباش،بزرگ کردم ولی این روند تو جوجه دومی بهتر شد و حداقل تو تهران حضور داشت ولی بازم احساس میکنم دارم تنهایی بزرگشون میکنم البته از نظر مالی و عاطفی خیلللللی بهشون میرسه ولی کلن مدت حضورش تو خونه کمه


بهش قول دادم تا چند ساله دیگه بهش غُر نزنم 

دارم تلاش میکنم چیزی نگم  اما سخته.

دارم أطرافم کسایی رو کِـ میگن بهترررر نباشه پول بده تمومه برو عشق و حال

ولی من ادم عشق و حال نیستم بدون همسرم بلد نیستم عشق و حال کنم.

این ها دردله ها حالم خوبه

.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها